چه بگویم که نگفتنش بهتر است
این متن رو فقط به خاطر تو تنها بازدید کننده مینویسم
گاهی وقت ها تو زندگی ادم ها اتفاق های میفته که مسیر زندگی رو کلا عوض میکنه مثلا میتونه از عرش به فرش بیاد یا از فرش به عرش بره
تنها چیزی که به ذهنم میاد اینه که دارم به جواب سوال دوستم که میگفت از زندگی لذت میبری یا نه؟ میرسم که جواب منفی
حوصله نوشتن هم ندارم حوصله هیچ کاری رو ندارم فقط دلم برای مشهد تنگ شده
میبینی ذهنم اشفته است چرت و پرت مینویسم
یه بچه که میبینم واقعا بهش حسودیم میشه ای کاش منم هنوز بچه بودم هی چه روزگاری بچه بودیم دوست داشتیم بزرگ بشیم ولی حال....